درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید سلام و احترام خدمت شما عزیزان بازدید کننده! با اظهار سپاس از بازدید تان، لطفاً برای هرچه بهتر شدن وبلاگ من، مرا از نظرات، پیشنهادات و انتقادات سالم تان بهره مند سازید. تشکر کامران kamran.8194@yahoo.com



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 12
بازدید دیروز : 14
بازدید هفته : 12
بازدید ماه : 171
بازدید کل : 247976
تعداد مطالب : 128
تعداد نظرات : 18
تعداد آنلاین : 1



امتیاز وبلاگ ها تا این لحظه

اسما خداوند متعال %

« ارسال برای دوستان »
نام شما :
ایمیل شما :
نام دوست شما:
ایمیل دوست شما:

Powered by ParsTools
لطفاً این صفحه را با دوستان تان به اشتراک بگذارید 32 کلمه

Speed test

 ابزارهای زیبا سازی برای سایت و وبلاگ این صفحه را به اشتراک بگذارید
بهارســـــــــــــــــــــــتان
علمی، فرهنگی، اسلامی، تفریحی، ورزشی
جمعه 10 تير 1390برچسب:, :: 10:42 ::  نويسنده : کامران

پيامبر صلى الله عليه وسلم براي اصحابش تعريف مي کند که مردي داشت در راهي مي رفت، سخت تشنه شد و دنبال آب مي گشت تا بنوشد. و چاهي را ديد در آن فرو شد و آب آشاميد، و بعد از آن بيرون شد، ناگهان سگي را ديد که از شدت تشنگي زبان از کامش برآمده بود، از تشنگي خاک خيس را مي خورد. با خود گفت: اين سگ هم مثل من به سختي تشنه شده، پس به چاه درآمده کفشش را آب کرده آنرا بدهن خود گرفت، از چاه بالا آمد و سگ را سيراب کرد، خداوند مزد اين عمل را داد و او را آمرزيد. صحابه گفتند: يا رسول الله، آيا در کمک کردن به چارپايان پاداش داده مي شود؟ آن حضرت صلى الله عليه و سلم فرمود: (في كل ذات كَبِد رَطْبَة أجر) يعني: « در(کمک به) هر جگر تازه اي پاداش است.» [متفق عليه]


***

خداوند انسان را خلق کرد و او را کرامت بخشيد و حيوانات را براي خد.مت به او در برآوردن نيازهايش به تسخيرش در آورد. انسان از گوشت و شير آن ها تغذيه نموده و لباس هايش را از پشم و پوست آنان مي سازد و برخي را براي زيبايي و علاقه نگاه مي دارد.

 

خداوند متعال مي فرمايد: {والأنعام خلقها لكم فيها دفء ومنافع ومنها تأكلون. ولكم فيها جمال حين تريحون وحين تسرحون. وتحمل أثقالكم إلى بلد لم تكونوا بالغيه إلا بشق الأنفس إن ربكم لرءوف رحيم. والخيل والبغال والحمير لتركبوها وزينة ويخلق ما لا تعلمون} [نحل: 5-8] يعني: « و چارپايان را براى شما آفريد در آنها براى شما [وسيله] گرمى و سودهايى است و از آنها مى‏خوريد * و در آنها براى شما زيبايى است آنگاه كه [آنها را] از چراگاه برمى‏گردانيد و هنگامى كه [آنها را] به چراگاه مى‏بريد * و بارهاى شما را به شهرى مى‏ب رند كه جز با مشقت بدنها بدان نمى‏توانستيد برسيد قطعا پروردگار شما رئوف و مهربان است * و اسبان و استران و خران را [آفريد] تا بر آنها سوار شويد و [براى شما] تجملى [باشد] و آنچه را نمى‏دانيد مى‏آفريند.»


از جمله آدابي که بايد انسان مسلمان در برخورد با حيوانات رعايت کند، موارد زير مي باشند:


شكر خداوند به خاطر اين نعمت:

 

اين کار با استفاده و به کار بستن درست و بجاي آن حيوان و دادن حق خداوند، زکات و صدقات، که در آن است به انجام مي رسد.


مهرباني با حيوانات:

 

مسلمان براي حيوانات غذا، آب و مكان مناسبي را مهيا مي کند. عرب همواره به اسب اهميت داده و به تربيت آن همت مي گمارد و مي کوشيد تا اصالت آن را به خوبي محفوظ دارد. پيامبر صلى الله عليه و سلم با عباي خود صورت اسبش را دست مي کشيد. صحابي جليل القدر حضرت ابوقتاده رضي الله عنه گربه اي را ديد که دنبال آب مي گشت، ظرف آب را برايش مايل نمود تا آنکه آب نوشيد و بازگشت.

 

رسول خدا صلى الله عليه و سلم از زني که وارد آتش دوزخ شده است بخاطر آنکه گربه اي را زنداني کرده و آن را از خوردن و نوشيدن باز داشته است. آن حضرت صلي الله عليه و سلم: (دخلت امرأة النار في هِرَّة ربطتها، فلم تطعمها، ولم تدْعها تأكل من خشاش (حشرات) الأرض) يعني: « زني وارد دوزخ گشت به خاطر گربه ايکه آن را بسته و نه طعامش داده و نه گذاشت که از حشرات و گزندگان زمين بخورد.» [متفق عليه]


همچنين آن حضرت صلى الله عليه و سلم مي فرمايد: (ما من مسلم يغرس غرسًا أو يزرع زرعًا؛ فيأكل منه طير أو إنسان أو بهيمة إلا كان له به صدقة) يعني: «مسلماني نيست که نهالي را بکارد يا کشتي را زراعت نمايد و از آن پرندگان يا انساني بخورد مگر آنکه براي او بخاطر آن صدقه اي نباشد.» [مسلم]


بار بيش از طاقت بر آنان سوار نکنند:

 

مسلمان با سوار کردن باري بيش از طاقت حيوان بر آن سخت نمي گيرد. پيامبر صلى الله عليه و سلم وارد بستان يکي از مردان انصار گرديد و شتري را مشاهده نمود، وقتي شتر رسول خدا صلي الله عليه و سلم را ديد ناليدن گرفت و از چشمانش اشک روان شد. پيامبر صلي الله عليه و سلم بسوي آن شتر رفت و پشت گوش هايش را نوازش کرد و شتر آرام گرفت. پرسيد که صاحب شتر کيست، جواني از انصار آمده و گفت: من صاحب آن هستم، يا رسول الله – صلي الله عليه و سلم. آن حضرت صلى الله عليه و سلم فرمود: (أفلا تتقي الله في هذه البهيمة التي ملَّكك الله إياها؛ فإنه شكا إلى أنك تُجيعه وتُدئبه (تتعبه وترهقه) يعني: « آيا در مورد اين حيواني که خدا ترا مالک آن نموده از پروردگار نمي ترسي؟ زيرا او بمن شکايت مي کند که تو او را گرسنه نگه داشته و خسته اش مي کني.» [ابوداود]


پيامبر خدا صلى الله عليه و سلم فرموده است: (إن الله تبارك وتعالى رفيق يحب الرفق، ويرضى به، ويعين عليه ما لا يعين على العنف، فإذا ركبتم هذه الدواب العجم (التي لا تتكلم) فأنزلوها منازلها (أريحوها في المواضع التي اعتدتم الاستراحة فيها أثناء السفر) يعني: « همانا خداوند تبارک و تعالي نرم رفتار است و نرم رفتاري را دوست مي دارد و بدان خرسند مي گردد و براي آن چنان ياري مي رساند که براي بدرفتاري چنان نمي کند. پس هرگاه بر اين چهارپاي زبان بسته سوار شديد، آن را در منزلگاه هايش فرود آوريد(يعني آن را در جاهايي که براي استراحت آن ها در جريان مسافرت آماده نموده ايد، استراحت دهيد)»  [مالك]


آزار و شکنجه ندادن حيوانات:

 

دين اسلام تأکيد فراوان بر مهرباني و دلسوزي دارد. برهمين اساس انسان مسلمان حيوان يا پرنده اي را نمي آزارد و چه برسد که با آتش آن را عذاب دهد. رسول خدا صلى الله عليه و سلم لانه ي مورچه اي را ديد که صحابه سوزانده بودند، پرسيد: (من حَرَّق هذه؟) يعني: « چه کسي اين را سوزانده است؟» گفتند: ما. فرمود: (إنه لا ينبغي أن يعذِّب بالنار إلا رب النار)  يعني: « همانا نمي سزد که جز پروردگار آتش، کسي به آتش عذاب نمايد.» [ابوداود].

 

همچنين يکبار پيامبر صلى الله عليه و سلم بر الاغي گذشت که بر صورتش داغ نهاده بودند. فرمود: (لعن الله الذي وسمه) يعني: «لعنت بر آنکس باد که آن را داغ کرده است.» [مسلم] و ام المؤمنين عايشه -رضي الله عنها- در سفر همراه رسول الله صلى الله عليه و سلم بود. همانطور که سوار بر شتر بود، آن را به شدت مي راند، رسول خدا صلى الله عليه و سلم به او فرمود: (عليك بالرفق)  يعني: «با او به نرمي رفتار کن.» [مسلم]


حيوان را نشانه ي تيراندازي قرار ندهيد:

 

مسلمان پرندگان يا حيوانات را هدف تيراندازي خود قرار نمي دهد. عبد الله بن عمر رضي الله عنهما بر چند بچه از قريش گذشت که پرنده اي را بر جاي بلندي بسته بودند و به او تير مي انداختند. وقتي ابن عمر رضي الله عنهما را ديدند فرار کردند. ابن عمر رضي الله عنهما گفت: چه کسي اين کار را کرده ؟ خداوند لعنت کند کسي را که چنين کرده است. رسول الله صلى الله عليه و سلم کسي را که جانداري را نشانه ي هدف گيري خود قرار دهد را لعن نموده است. [مسلم].


انس رضي الله عنه پسربچه هايي را ديد که مرغي را بسته و به او تير مي انداختند، به آنان گفت: پيامبر خدا صلى الله عليه و سلم از اينکه به حيوانات ستم روا داشته شود نهي کرده است. [بخاري]


جدا نساختن پرندگان کوچک و مادرشان از همديگر:

 

رسول الله صلي الله عليه و سلم در سفري همراه اصحاب بودند. اصحاب حمره (نام پرنده اي است) را ديدند که دو جوجه اش همراهش بود، دو جوجه اش را گرفتند و حمره آمده و چنان  بشدت بال بال مي زد که انگار داشت شکايت مي کرد. پيامبر صلي الله عليه و سلم مقصود آن پرنده را فهميده و فرمود: (من فجع هذه بولدها؟ ردوا ولدها إليها) يعني: «چه کسي اين حيوان را براي بچه اش به فرياد آورده؟ فرزندش را به او بازگردانيد!» [ابوداود]


نرم رفتاري با حيوان در هنگام ذبح:

 

مسلمان هيچ حيواني را سربريده يا شکار نمي نمايد مگر به دليل شرعي خاصي و در آن حال نيز لازم است که در مرود حيوان با مهرباني و نيکي رفتار کند. پيامبرخدا صلى الله عليه و سلم مي فرمايد: (إن الله كتب الإحسان على كل شيء؛ فإذا قتلتم فأحسنوا القتلة، وإذا ذبحتم فأحسنوا الذبح، ولْيُحِدَّ أحدكم شفرته ولْيُرِح ذبيحته) يعني: « هر آئينه خداوند احسان و نيکي را بر هر چيز واجب نموده است، پس چون کشتيد، نيکو بکشيد و چون حيواني را ذبح نموديد، نيکو ذبح کنيد، بايد که تيغ خود را تيز کرده و ذبيحه ي خود را راحت نماييد.» [مسلم].

 

همچنين مي فرمايد: (من رحم ولو ذبيحة عصفور رحمه الله يوم القيامة) يعني: «کسي که بر يک ذبيحه اگرچه گنجشکي هم که باشد رحم آورد، خداوند بر او در روز قيامت رحم مي کند.» [طبراني]

 

مثله ننمودن حيوانات:

 

مسلمان حيوانات را با بريدن گوش ها يا هر عضو ديگري از اعضاي حيوان در حال حياتش آزار نمي رساند. از پيامبر صلى الله عليه و سلم روايت شده که فرموده اند: (من مَثَّل بحيوان فعليه لعنة الله والملائكة والناس أجمعين) يعني: «آنکه حيواني را مثله کند، لعنت خدا و فرشتگان و همه ي مردم بر اوست.» [طبراني]

 

جز به ضرورت حيواني کشته نشود:

 

بدرفتاري انسان با برخي حيوانات به ايجاد اختلال در تعادل طبيعت مي انجامد. به عنوان مثال: در بعضي مناطق انسان ها روي به کشتن گربه ها آوردند ولي در عوض تعداد موش ها در آن جا افزوده شده و محصولات کشاورزي را با خطر جدي مواجه ساخت. در نتيجه مجبور به صرف مبالغ بسياري جهت ساخت سموم و کشنده هايي براي رهايي از دست موش ها گشتند.


معالجه ي حيوان موقعي که بيمار باشد:

 

انسان مسلمان به مداواي حيواني که مال اوست همت گمارده و با آن با مهرباني رفتار مي نمايد.

مترجم: مسعود

مصدر: سايت نوار اسلام

IslamTape.Com

 

 



جمعه 10 تير 1390برچسب:, :: 10:33 ::  نويسنده : کامران

در يکي از روزهاي عيد، حضرت ابو بكر صديق -رضي الله عنه- به منزل دخترش، حضرت عايشه -رضي الله عنها-، رفت. آنجا دو کنيز از کنيزکان انصار در حال ترانه خواندن شعرهاي انصار در جنگ "يوم بعاث" (از جنگ هاي ميان اوس و خزرج قبل از اسلام) بودند. حضرت ابوبکر رضي الله عنه گفت: مزامير (آوازهاي) شيطان، آن هم در خانه ي رسول الله؟ پيامبر صلى الله عليه و سلم فرمود: (يا أبا بكر، إن لكل قوم عيدًا، وهذا عيدنا) يعني: «اي ابوبکر، هر قومي براي خودش عيدي دارد. امروز هم روز عيد ما است.» [بخاري]


***


خداوند -تبارک و تعالى- دو عيد را براي مسلمانان تعيين فرموده است: عيد فطر و عيد قربان. اين دو پس از دو فريضه از فرايض اسلام مي آيند، عيد فطر پس از فريضه ي روزه ماه رمضان و عيد قربان پس از اداء فريضه ي حج فرامي رسد. جشن هاي اسلامي بيانگر شادماني و سرور و خوشبختي مسلمانان از تفيقي که خداوند به آنان ارزاني داشته است و به آنان کمک کرده تا طاعت او را به جا بياورند، مي باشد. خداوند باري تعالي مي فرمايد: {قل بفضل الله وبرحمته فبذلك فليفرحوا هو خير مما يجمعون} [يونس: 58] يعني: «بگو به فضل و رحمت‏خداست كه [مؤمنان] بايد شاد شوند و اين از هر چه گرد مى‏آورند بهتر است.»


از جمله آدابي که در ايام عيد رعايت مي کنيم:


شب زنده داري و ذکر:

 

شب عيد از شب هاي مبارکي است که در ان خيرو پاداش و ثواب اعمال چند برابر مي شود. درنتيجه مسلمان بايد بر ذکر و زنده نگاه داشتن شب و نماز در ان بسيار کوشا باشد تا به رضا و خوشنودي خداوند نايل آيد.


غسل گرفتن و استعمال عطر و پوشيدن زيباترين لباس ها:

 

پيامبر خدا صلى الله عليه و سلم موقع خارج شدن براي نماز عيد زيباترين لباس هايش را مي پوشيد. از حضرت حسن بن علي -رضي الله عنهما-  روايت شده که مي گويد: رسول الله صلى الله عليه و سلم به ما مي فرمود تا در روزهاي عيد بهترين لباسي را که سراغ داشتيم بپوشيم و خود ايشان صلي الله عليه و سلم نيز زيباترين لباس هايش را مي پوشيد. [حاكم].


خوردن چيزي قبل از رفتن براي نماز عيد فطر:

 

سنت آن است که قبل از رفتن براي نماز عيد فطر چند خرما به عدد فرد خورده و در عيد قربان بهتر است خوردن صبحانه را به بعد از بازگشت از نماز عيد موکول نمايد و آنوقت درصورتي که قرباني کرده است از گوشت قرباني ميل کند. از بريدة -رضي الله عنه- نقل است که مي گويد: پيامبر صلي الله عليه و سلم روز عيد فطر تا چيزي نمي خورد خارج نمي شد و روز عيد قربان تا نماز عيد را نمي خواند چيزي ميل نمي نمود. [ترمذي].


از حضرت انس بن مالك -رضي الله عنه- روايت شده که پيامبر صلى الله عليه و سلم قبل از خارج شدن بسوي مصلي در روز فطر تعدادي خرما ميل مي فرمود. [ترمذي]


رفتن به مصلي در اول وقت:

 

روز عيد صبح زود از خواب بيدار شده و نماز صبح را خوانده و آنگاه به سمت مصلي راه مي افتند. يک روز عيد پيامبر صلي الله عليه و سلم فرمودند: {إن أول ما نبدأ به في يومنا هذا أن نصلي، ثم نرجع فننحر (أي نذبح الأضحية)} يعني: «اولين کاري که در اين روز انجام مي دهيم آن است که نماز بخوانيم و آنگه قرباني کنيم.»[بخاري].


نماز در هواي آزاد:

 

سنت است که نماز عيد در مکاني باز و فراخ برگزار گردد مگر آنکه عذري مانند باران و غيره درکار باشد. پيامبر صلى الله عليه و سلم براي برگزاري نماز عيد بيرون و به مکاني باز (مصلي) تشريف مي برد. آن حضرت صلى الله عليه و سلم نماز عيد ار مگر يک دفعه که باران مي باريد در مسجد نگزارده اند. ابوهريره -رضي الله عنه- تعريف مي کند که: در زمان رسول خدا صلي الله عليه و سلم مردم در روز عيد با باران مواجه شدند و آن حضرت صلي الله عليه و سلم در مسجد براي آنان نماز را برگزار فرمود. [ابن ماجه].


خروج زنان و کودکان:

 

مستحب است که زنان و کودکان نيز در روزهاي عيد براي نماز خارج شده و به مصلي بروند. از ام عطيه ي انصاري -رضي الله عنها- روايت مي شود که گفت: (أُمِرْنا أن نُخْرج العواتق (البنات الأبكار) وذوات الخدور، ويعتزل الحُيضُ المُصَلَّى) يعني: «دوشيزگان و خانم ها به خارج شدن براي نماز عيد و زنان حائض به ماندن در خانه امر مي شديم.» [بخاري].


به تأخير انداختن نماز عيد فطر و تعجيل نمودن براي برگزاري نماز عيد قربان:

 

براي اينکه قبل از نماز عيد فطر زکات به دست فقرا رسيده و به خانواده هايشان کمک شود و در نماز عيد قربان عجله مي شود تا مردم بتوانند قرباني هايشان را انجام دهند.

 

پيامبر صلى الله عليه و سلم نماز عيد فطر را حدود بيست دقيقه پس از برآمدن آفتاب خوانده و نماز عيد قربان را حدوداً ده دقيقه پس از برآمدن آفتاب مي گزاردند.


نگفتن اذان و اقامه براي نماز عيدين:

 

از جابر بن سمره -رضي الله عنه- نقل شده که مي گويد: "همراه پيامبر صلي الله عليه و سلم نماز عيدين را نه يک بار و نه دوبار بدون اذان و اقامه برپا نموديم." [ترمذي].


نبودن هيچ نمازي قبل يا بعد از نماز عيد:

 

قبل يا بعد از نماز عيد نماز سنتي وجود ندارد. پيامبر صلي الله عليه و سلم و اصحابش نه قبل و نه پس از آنکه براي نماز عيد به مصلي مي رفتند نمازي نمي خوندند. ابن عباس -رضي الله عنه- مي گويد: (خرج رسول الله صلى الله عليه وسلم يوم عيد، فصلى ركعتين لم يصلِّ قبلهما ولا بعدهما) يعني: «رسول خدا صلي الله عليه و سلم روز عيد خارج شده و دو رکعت نماز مي گزارد و پيش يا پس از آن نمازي نمي خواند.» [متفق عليه].


نشستن بعد از نماز براي شنيدن خطبه:

 

پيامبر صلى الله عليه و سلم روز عيد فطر و قربان خارج گشته و به مصلي رفته و ابتدا نماز را برپاداشته و سپس رو به مردم برگشته مردم در رديف هايي مي نشستند و موعظه و سفارش و دستوراتي را بيان مي فرمودند. از ابن عمر -رضي الله عنه- روايت شده که مي گويد: (كان رسول الله صلى الله عليه وسلم وأبو بكر وعمر -رضي الله عنهما- يصلون العيدين قبل الخطبة.) يعني: «پيامبر صلي الله عليه و سلم و حضرت ابوبکر و عمر –رضي الله عنهما- نماز عيدين را قبل از خواندن خطبه به جاي مي آوردند.» [بخاري].


از ابن عباس -رضي الله عنهما- نقل شده که تعرف مي کند: همراه پيامبر صلى الله عليه و سلم روز عيد فطر يا قربان خارج گشته، نماز گزارديم، سپس ايشان صلي الله عليه و سلم خطبه خواند، آنگاه نزد زنان تشريف برده و آنان را موعظه فرموده و تذکر داده به صدقه امر فرمود. [بخاري].


تبريک و دست دادن:

 

پس از پايان نماز عيد، بايد مسلمانان دست در دست هم نهاده و سلام گفته و به همديگر تبريک بگويند. وقتي اصحاب رسول خدا صلى الله عليه و سلم در روز عيد به هم مي رسيدند به يکديگر مي گفتند: "تقبل الله منا ومنك." يعني: خدا از ما و شما قبول فرمايد.

 

پيامبر خدا صلى الله عليه و سلم مي فرمايد: (ما من مسلمَين يلتقيان فيتصافحان إلا غُفِر لهما قبل أن يفترقا) يعني: «دو مسلمان با هم روبرو نمي شوند که مصافحه نمايند، مگر قبل از اينکه از هم جدا شوند، گناه شان آمرزيده مي شود.» [ابوداود و ترمذي و احمد].


بازگشت از راهي متفاوت:

 

مسلمانان پس از نماز عيد از راهي ديگري به خانه هايشان باز مي گردند. اينکار براي آن است که فرشتگان گواه بوده و بخاطر تبعيت از سنت رسول خدا صلى الله عليه و سلم مستحق پاداش گردند؛ چون ايشان صلي الله عليه و سلم در روز عيد از راه هاي متفاوت مي رفتند. [بخاري] البته مي توان از يک راه رفت و برگشت، گرچه بهتر است که راه ها يکي نباشند.


صله ي ارحام:

 

از سنت هاي مبارک پيامبر خدا صلى الله عليه و سلم صله ي رحم است، که ما را به پيوند با نزديکان و خويشان و ديدار آنان و تبريک گفتن به همديگر امر نموده و مي فرمايد: (من سرَّه أن يبسط له في رزقه، وينْسَأَ له في أثره، فليصل رحمه) يعني: « کسي که دوست بدارد روزي اش فراخ گرديده و عمرش طولاني گردد، بايد صله ي رحمش (پيوستگي با نزديکان) را پيوسته بدارد.» [متفق عليه] صله رحم در غير ايام عيد واجب مي باشد چه برسد به روزهاي عيد که اولي و ارجح تر مي باشد.


دلسوزي و توجه به فقرا و يتيمان:

 

انسان مسلمان سعي مي کند در اين روزها بيشتر به فقرا و مساکين رسيدگي و دستگيري نموده و صدقات بيشتري داده و اشک يتيمان را پاک کرده و با آنان نيکي نمايد. پيامبر رحمت حضرت محمد صلي الله عليه و سلم امر به دادن زکات فطر به فقرا و نيازمندان تا قبل از نماز فطر امر نموده و مي فرمايند: (أغنوهم في هذا اليوم.) يعني: «امروز را بي نيازشان گردانيد.» [بيهقي و دارقطني].


بازي و سرگرمي مباح:

 

دين آسانگير ما از تفريح و استراحت دادن به تن و بدن منع ننموده و سرور و خوشي را به آن ارزاني مي دارد. حضرت انس -رضي الله عنه- چنين تعريف مي کند: پيامبر صلى الله عليه و سلم به مدينه تشريف آوردند، و در آن جا در دو روز مردم در سال را بازي مي نمودند. ايشان صلي الله عليه و سلم فرمود: (قد أبدلكم الله بهما خيرًا منهما: يوم الفطر، ويوم الأضحى) يعني: «خداوند برايتان بهتر از آن دو روز را جايگزين نموده است: روز فطر و روز قربان.» [نسائي].

 

جايز نبودن روزه در روزهاي عيد:

 

رسول الله صلى الله عليه و سلم از روزه داشتن در دو روز عيد، چه روزه ي فرض و چه سنت نهى نموده اند. حضرت عمر بن خطاب -رضي الله عنه- مي گويد: پيامبر صلى الله عليه و سلم از روزه گرفتن در اين دو روز نهى نموده و فرمودند: (أما يوم الفطر ففطركم من صومكم، وأما يوم الأضحى فكلوا من نُسُككم) يعني: «اما روز فطر که همان افطار و شکستن روزه تان است و درمورد روز قربان در ان از قرباني هايتان بخوريد.» [احمد] همينطور روزه گرفتن در ايام تشريق –سه روزي که در پي عيد قربان مي آيند- نيز مکروه مي باشد.


گفتتن تكبير در روزهاي عيد:

 

از جمله رهنمود هاي رسول بزرگوار اسلام صلى الله عليه و سلم آن است که در دو روز عيد و تا سه روز پس از عيد قربان(که به آن ايام التشريق گفته مي شود و تا عصر روز سوم مي باشد.) بيشتر تکبير مي گفتند.


از انواع تکبير:

 

(الله أكبر الله أكبر، لا إله إلا الله، والله أكبر الله أكبر، ولله الحمد) [دارقطني].


آري، چه زيبا است دين اسلام که در تلاش است تا در هر لحظه و آن قلب انسان ها را مملو از شادي و سرور گرداند! دو عيد را براي مسلمانان مقرر داشت تا در آن خوشبختي و خوشي را به تمامي تجربه نمايند. در اين دو روز مسلمانان همگي يکدل و يک رنگ بوده و جايي براي دشمني ميانشان باقي نمي ماند.

 



جمعه 27 خرداد 1390برچسب:, :: 12:7 ::  نويسنده : کامران

ابو نصر فارابی

ابونصر فارابی از فلاسفه مشهور اسلامی الگوی اندیشه و نظام سیاسی را مدینه فاضله بر اساس بنیاد های فلسفی و سیاست را حاصل خدمات حاکم به مردم به منظور رسیدن به سعادت می داند . فارابی از علم مدنی یاد می کند.که هدفش بحث در افعال ورفتار ....وملکات و اخلاق است و این که رواج این افعال در میان مردم توسط حکومتی امکان پذیر است که «تنها به نیروی خدمت وفضیلت »به چنین کاری دست می زند.به نظر فارابی این خدمت عبارت است از پادشاهی وفرمانروائی وحاصل این خدمت سیاست است.غایت علم سیاست یا علم مدن بحث در سعادت عملی آدمی است یعنی برقراری ملکات و اخلاق در آدمی وخدمت دولت در پایداری از آن ها و همین خدمت سیاست است. پس سیاست تامین سعادت آدمی است.

ابوعلی سینا

ابوعلی سینا فیلسوف مشهور اسلامی درکتاب السیاسه و رساله اثبات نبوت خود اندیشه دینی سیاسی خود را تبیین کرده است . در کتاب السیاسه به مباحث پیرامون سیاست مدنی و کشور داری می پردازد و در رساله اثبات نبوت فلسفه بعثت پیامبران را بیان می کند. ابن سینا هدف نهائی یک جامعه مدنی و سیاسی را رسیدن به سعادت می داند و برای وحی و نبوت بعد سیاسی قایل است... او قانون وسیاست را که دورکن اصلی یک جامعه متمدن است به انبیاً اختصاص می دهد. به عقیده وی پیامبرقانونگذار و سیاستمدار بر جسته جامعه به شمار می رود و تنها اوست که میتواند این دو مسوً لیت را به عهده داشته باشد. ابن سینا در کتاب فی اثبات النبوه می گوید : پیامبران با سیاست و فن مدیریت و مردمداری که داشته اند، امور مادی مردم را سامان دادند و به یاری مکتب فلسفی الهی زندگی معنو ی را برای مردم کمال بخشیدند.

ابوحامد غزالی

غزالی ازمتفکران معروف و بر جسته اسلامی است. غزالی در کتاب احیاً العلوم دین،دین را کاملا" سیاسی می داند.از نظر غزالی زندگی اجتماعی انسان به چهار صنعت کشاورزی، پارچه بافی بنائی و سیاست وابسته است که مهمترین این صنایع و فنون سیاست است.از دید غزالی تفکیک میان علم دین و سیاست امری نا ممکن است.



جمعه 27 خرداد 1390برچسب:, :: 12:5 ::  نويسنده : کامران

سیاست علمی است که به سطح آگاهی افراد جامعه ارتباط دارد. و ژورنالیزم عین این مفهوم را ارتباط به اجتماع ارائه میکند . یعنی به هر اندازه, رشد و بیداری ملتی تبارض کند مطبوعات در آن جامعه رشد میکند . یکی دیگر از نماد ها یا نشانه های رشد ملتها که پیوسته توانسته است در دل جوامع ظهور کند و بی پروا به پیش برود ، پدیده شعر است ، وشعر که تراویده بسیار شگرف ، بسیار زیبا و پر مایه ذهن انسانها است.

شاعران همواره بیانگر احوال جوامع بوده بررسی های آنان نقد ها دیدو جهان بینی آنان همواره از دوره از دوره مشخص نظام مشخص و حتی انسانهای مشخص سخن می گوفه است در شعر هر دوره میتوان شگفتی های آن دوره ان دوره را جزئیات مکو نات و روابط آنرا مطالعه کرد زیرا شاعران با برداشت خود از جامعه آنرا دو باره پی ریزی میکند یعنی منطقی ترین باز پرداخت بطور غونه می بینیم اوضاع سیاسی، اقتصادی ،اجتماعی و فرهنگی ترین سیستم در شعر مولوی چگونه بیان شده است.

بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست

بکشای لب که قند فراوانم آرزو ست

بشنیدم از هوای تو آواز طـــبل باز

باز آمدم که ساهد سلطانم آرزوست

یعقوب وار واز سفاها همی زنـــــم

دیدار خوب یوسف کنعانم آرزو ست

بالله که شهر بی تو مرا حبس می شود

آواره گی کوه و بیابانم آرزوست

زین همراهان سست عناصر دلم گرفت

شیر خدا و رستم داستانم آرزوست

جانم ملول گشت و زفرعون و ظلم او

آن نور روی موسی عمرانم آرزوست

زین خلق پر شکایت گریان شدم ملول

آ ن های و هوی نعره مستانم آرزوست

گویا ترم زبلبل اما ز رشک آن

بهداشت بر دهانم و افغانم آرزو ست

دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر

کز دیو دد ملولم و انسانم آرزوست

گفتند یافت می نوشود جسته ما

گفت آنکه یافت می نوشود آنم آرزو ست

یک دشت جام باده و یک دشت زلف یار

رقـــــــــص چنین میانه و میدانم آرزوست

بزرگترین پیام این شعر انسان گرایی است و رسیدن به مرحله تکوین شخصیت که نایب خداست و به عنوان خلیفه او به زمین حکومت میکند در اینجا مولوی به عنوان یک تحلیلگر ، سیاست مدار و یک ژورنالیست زمان و انسان را نقد میکند که بزرگتین مفهوم و عنصر خود را که همانا تجلای معنویت انسانی است فراموش کرده اند فرعون گشته اند میدارند . حق کشی میکنند و بخدا تمکین ندارند . خونریز و غدار اند بد عهد و بد کردار اند که از این خوی و خواص درد صفتی و دیو منشانه آنها دیگر دیگران آواره گی گزیده و طرف کوه و بیابان میروند.

حضرت مولانا از این زمان کج مدار آنقدر بیزار است که میگوید حتی چراغ بدست هم نمیتوان انسان را در یافت که در آن آرزو باشد خویش و تن داری باشد بزرگ مردی و بزرگ منشی خدا بینی و خدا پرستی و بنده پروری باشد . پس پیام یک نوشته خیلی قوی ژورنالستیکی را در این شعر میتوان دید.

 



جمعه 27 خرداد 1390برچسب:, :: 11:59 ::  نويسنده : کامران

این ادعا که ژورنالیزم غیر سیاسی و بیطرف است از سال ها تبلیغ شده، مدرسان غربی و استادان فاکولتۀ ژورنالیزم آن را تبلیغ می کنند و جزء از ده اصل بین المللی ژورنالیزم قرار داده شده و ژورنالیست های جوان همیشه این درس را تکرار می کنند و یکدیگر را از موضعگیری سیاسی و ارزیابی و تحلیل سیاسی کردن برحذر می دارند. اما تجربه کار رسانه ای سی سال گذشته و مخصوصاً ده سال اخیر در افغانستان نشان می دهد که تمام تحلیل ها و گزارش های رسانه های افغانستان و همچنان تحلیل های رسانه های غربی طرف بوده و در خدمت منافع خاصی قرار داشته، گاهی چیز بیطرف و غیرسیاسی ارائه نمی دارند.

 

رسانه ها به وسیلۀ خبرنگارانی که همه انسان اند، گرداننده گی می شوند. این انسان ها چون سایر انسان ها موجودات اجتماعی اند. سلیقه، تمایل، فکر و نظر خاصی دارند. با انسان های خاصی در آمد و شد قرار دارند، در خانوادۀ با تمایلات خاصی بزرگ شده و بر طبق درست ترین تعریف سیاست که «شیوه ها و اسالیبی که انسان ها برای رسیدن به اهداف خاصی به کار می گیرند» کار و زنده گي می نمایند و چون ژورنالیست در زنده گي اهداف خاصی دارد و نمی تواند برای رسیدن به آن شیوه ها و اسلوب های خاصی را تدارک نبینند، پس نمی توانند غیر سیاسی باشند. تفاوت انسان ها با حیوانات در این است که انسان ها دارای شعور اجتماعی اند و این شعور را جز برای رسیدن به مقاصد خاصی به کار نمی گیرند، پس هر موجود با شعور، غیر سیاسی نیست.

 

اين که چرا برخی از مدرسان ژورنالیزم همچو درس های می دهند و بر غیر سیاسی بودن ژورنالیستان تأکید می کنند، جز اين که شعور آنان را از آنها بگیرند، چه بوده می تواند؟ زیرا ژورنالیست ها از هر طیف دیگر اجتماعی بیشتر به خبر های پشت پرده دسترسی پیدا می کنند، از ستم ستمکاران بیشتر اطلاع می یابند، از مقاصد برخی نظام ها از همه بیشتر آگاه می شوند، زد و بند های پشت پرده را زود تر می دانند... و آیا برای اين که این نا گفته ها همچنان پوشیده بمانند، تأکید نمی گردد که بیطرف و غیرسیاسی بمانید؟ و به این خاطر تأکید می کنند که اگر سیاسی شدید به وظیفۀ تان خیانت کرده اید و بر صراط مستقیم وظیفۀ تان عمل ننموده اید!! و آیا با تمام این تأکید و ترس از سیاسی شدن، این وعظ عملی شده است؟

برای خواندن بقیه به ادامه مطلب بروید!



ادامه مطلب ...


سه شنبه 23 فروردين 1390برچسب:, :: 7:37 ::  نويسنده : کامران

خداوند زماني كه بزرگمرد ساختن كسي را در جامعه اراده فرمايد، او را با كسوت انسانيت و اخلاق مي آرايد و جلوه گر مي سازد. زيرا انسان وقتي كه با سجاياي اخلاقي در جولانگاهش ظاهر گرديد.، طرف توجه و تحسين همه گان قرار مي گيرد و روز تا روز به ارزش هاي انساني و اجتماعي اش افزوده مي شود و سرانجام صدرنشين دل ها وتكيه گاه انديشه ها مي گردد.

پيداست كه جهان هستي با نمادها و نمود هايش برمبناي دو اصل عمده كه عبارت اند از عدل و اخلاق استوار است. كليه چهره هايي مبرز و موفق جهان كه توفيق تسخير دل ها را نصيب شده اند، در عملكرد هاي خود از همين دو اصل مايه گذارده اند.

خداي كه خلاقيت سزاوار اوست چنان موهبت فرموده، تا همه پديده هاي يك نواخت از منابع عدل و مراتب اخلاق بهره مند شوند.

هرگاه ما عمل را ملاك شناخت ارزش ها قرار دهيم و بكوشيم كه ازاين ديدگاه و مبتني بر معيارهاي چون عدالت و اخلاق شخصيت عناصر صالح و طالح را به سنجش بگيريم، بدون انكار در روزگار بحراني ما اندك كساني مي‌توانند تا حد فرهيختگي بالا بروند شايستگي خود را روشن سازد كه روان شاد داكتر عبدالحي الهي در زمرة همان اندك چهره هاي شاخص و بارز جامعه حوادث بار ما مسجل گرديده است.

در اين نوشتار تلاش مي ورزيم تا همان روندي را دنبال كنيم كه داكتر عبدالحي الهي آگاهانه بر آن گام نهاده بود. نجابت علمي و شرافت اخلاقي پيوند بلافصلي را بين گفتار و كردار او ايجاد كرده بود، از آن رو دوستاني كه او را مي شناختند باور داشتند كه وي از نخبه گان هم رديفان خود است.

مطالعات داكتر عبدالحي الهي در عرفان،‌ به ويژه عرفان حضرت مولاناي بلخي، كه عرفانيست جهنده و انگيزنده و خيزش و قيام را در روح انساني به ثمر مي رساند، او را ژرف نگر و واقع بين ساخته بود. گستره عرفان لايتناهي است. سالكان به اتكاي رياضت محض نمي توانند بر روة حقايق رهياب شوند از آن رو عشق كه به يك تعبير در خور پذيرش، همان ذات خداوند است كه خود را به صفت جمال و جلال به آفريده گارش آشكار مي كند و دشواري ها را از سير كمالات برطرف مي سازد و براي سالك توان رسيدن به هدف غايي را ارزاني مي دارد.

داكتر عبدالحي الهي از اين موهبت و عنايات آگاه بود ازآن رو مقدم بودن سير انفسي را بر سير آفاقي ارجحيت مي داد و به اين باور بود كه نخست استعداد خود را بيدار كرد بعد جانب هدف گام نهاد.

ازمقامات تبتل تافنا پايه پايه تا ملاقات خدا

داكتر عبدالحي الهي علوم متداوله را از محضر پدرش كه درين رشته ها يد طولا داشت و مدرسان ورزيدة مدرسه قابضان رخنه فراچنگ آورده بود، مطالعات مستدام در علوم و معارف اسلامي، بينش و دانش وي را توأم كرده بود، از آن رو جسورانه بر مسايل وارد مي شد و ثمرة كاوش وپژوهش خود را؛ بلاغت و فصاحتي كه خاصه چنين مرداني است تبيين مي فرمود.

ازاين بزرگ مرد قلم و دانش تا كنون اين آثار ارزشمند اقبال چاپ يافته اند:

اسلام مكتب عتدال، حكومت و حكومت اسلامي، علم و انقلاب اسلامي، فلسفه دين و اسرار تعليمات اسلام، علم اصول دين، مرزهاي تيوري شناخت در فلسفه، هستي و مقدمه شناخت آن، جهان وطبيعت، شناخت انسان، عرفان و اخلاق، فلسفة اجتماعي و قانون، فلسفه تاريخ، مسايل جهان بيني اسلامي و چهار گفتار.

و اين آثار تاكنون چاپ نشده است:

بحثي پيرامون خداشناسي، اصول يزدان ماانزالله و مژده هاي نصرت در آيه هاي قرآن.

بهتر است كساني به تدوين ياد داشت ها و آثار چاپ ناشده آن عزيز از دست رفته همت بگمارند و اهتمام ورزند و آناني كه رهين تلاش هاي علمي و فرهنگي وي اند بايد در اداي اين دين شتاب كنند و به آرامش دادن وجدان خود بپردازند. داكتر عبدالحي الهي بيانيه هاي آموزنده علمي فراواني در زمينه هاي فرهنگي و عرفاني و حتي سياسي ايراد فرموده اند.

مليون ها سرمايه دار و فيودال و خان و سردار رهسپار ديار عدم شدند، قصر، املاك وسيع، نقدينه ها و دفينه ها و خزينه هاي زيادي را در اثر مساعي شبا روزي خود باقي گذاشتند؛ ليكن در هيچ حلقه هيچ نوع يادي و ذكري از نام و نشان شان به عمل نمي آيد و هم اكنون از فراموش شدگان دست اول اند و حاصل آن همه كاركرد هاي آزمندانه شان فقط درون چند عنصر عياش و بي بندوبار را تسكين مي دهد و آرامش مي بخشد و بس و مرداني چون صوفي عشقري و مولوي خال محمد خسته و امثال ايشان كه در حيات با مناعت خويش مالك يك وجب زمين هم نبودند؛ اما امروز و فرداها بر فراز ارزشمندي قرار دارند و هيچ كس در هيچ زماني قادر به فروكش كردن مقام و منزلت والاي شان نيست و بدون ترديد داكتر الهي نيز از همرديفان همين نخبه گان است، زيرا تاجايي كه صاحب اين قلم خبر دارم او نيز سراي و خانه اي ندارد و فاقد اندوخته هاي مادي مي باشد و تا جهان باقيست براي برجسته بودن نام و نشان آن مرحوم همين فضيلت تهي دست بودن درين آوان كه همه دست پر دارند، كافيست؛ ديگران ثروت اندوختند، او علم، ديگران خانه ها ساختند او كتاب تاليف كرد،‌ مقاله نوشت و به خاطر روشن كردن ابناي وطن عرق ريخت و رنج برد.

 

بقیه درادامه مطلب.....



ادامه مطلب ...


سه شنبه 23 فروردين 1390برچسب:, :: 7:34 ::  نويسنده : کامران


نقاش كامل آن است كه از هيچ براي خود سوژه بسازد.((چارلي چاپلين))

اين يكي از تضادهاي زندگي ما است كه آدم هميشه كار اشتباه را در بهترين زمان ممكن انجام مي دهد.((چارلي چاپلين))

شكست خوردن ناراحتي ندارد. آدم بايد شجاع باشد تا بتواند از خودش يك احمق بسازد!((چارلي چاپلين))

خوشبختي، فاصله اين بدبختي تا بدبختي ديگر است.((چارلي چاپلين))

شايد زندگي آن جشني نباشد كه آرزويش را داشتي، اما حال كه به آن دعوت شده اي، تا مي تواني زيبا برقص.((چارلي چاپلين))

حتي تظاهر به شادي نيز براي ديگران شادي بخش است.((چارلي چاپلين))

در دنيا جاي كافي براي همه هست. پس به جاي اينكه جاي كسي را بگيري، سعي كن جاي خودت را پيدا كني.((چارلي چاپلين))

من دريافته ام كه ايده هاي بزرگ هنگامي به ذهن راه مي يابند كه اراده كنيم چنين ايده هايي را داشته باشيم.((چارلي چاپلين))

وقتي زندگي صد دليل براي گريه كردن به تو نشون مي ده، تو هزار دليل براي خنديدن به اون نشون بده.((چارلي چاپلين))

فيلمسازان بايد به اين نيز بينديشند كه فيلمهايشان را در روز رستاخيز با حضور خودشان نمايش خواهند داد.((چارلي چاپلين))

از لحظه اي كه بليط سينما را مي خريد وارد دنياي ديگري مي شويد.((چارلي چاپلين))

از دشمن خود يكبار بترس و از دوست خود هزار بار.((چارلي چاپلين))

انسان اگر فقير و گرسنه باشد، بهتر از آن است كه پست و بي عاطفه باشد.((چارلي چاپلين))

اگر شاد بودي آروم بخند تا غم بيدار نشه و اگر غمگين بودي آروم گريه كن تا شادي نااميد نشه.((چارلي چاپلين))

درخشانترين تاجي كه مردم بر سر مي نهند، در آتش كوره ها ساخته شده است.((چارلي چاپلين))

خودپسندي زنها بزرگترين علت بدبختي ايشان و نابودي خانواده هاست. هيچ چيز به اندازه خودپسندي زنها بنيان خانواده ها را ويران نكرده است.((چارلي چاپلين))

 



سه شنبه 23 فروردين 1390برچسب:, :: 7:29 ::  نويسنده : کامران


كمدين انگليسي (1889 - 1977)

ويرايش : مريم فودازي

114 سال پيش، در روز 16 آوريل 1889 ميلادي (27 فروردين)، «سرچارلز اسپنسر چاپلين» معروف به چارلي چاپلين، نابغه عالم سينما در شهر لندن به دنيا آمد. چارلي در سن 5 سالگي، در صحنه تئاتر ظاهر شد و به سرعت شهرت يافت. وي در سال 1925 ميلادي، فيلم «لايم لايت» را کارگرداني کرد و پس از آن، به جهانگردي پرداخت. فيلم هاي چاپلين آميزه اي از هزل، اندوه، انتقادات جسورانه و عشق به انسانيت است که مشهورترين آنها جويندگان طلا، زندگي سگي و ديکتاتور بزرگ هستند.

بسیاري چارلي چاپلين را تنها يك كمدين موفق مي دانند، حال آنكه او در زمينه موسيقي نيز استعداد فراواني از خود نشان داده است. ساخت موسيقي فيلم، كار عادي وي بود و در مجموع، توانست موسيقي 23 فيلم را به پايان برساند. وي توانايي زيادي در ساخت موسيقي داشت و موسيقي فيلم «لايم لايت» ساخته چالين، در سال 1972 برنده جايزه اسكار شد.

چارلي اسپنسر چاپلين مهمترين و تاثيرگذارترين شاگرد «مك سنت» و فرزند يك نمايشگر تالارهاي محلي موسيقي، كودكي خود را در صحنه هاي سرگرم كننده تفريحي گذرانده بود. تصوير او از جهان، همچون «چارلز ديكنز» و «د.و.گريفيث»، با هر گونه فقر و تنگدستي دوران خردسالي و جواني رنگ آميزي شده بود و در طول عمرش، همدردي عميق خود را نسبت به تنگدستان نشان داد.

در 1913، هنگامي كه با دستمزد صد و پنجاه دلار در هفته، در كمپاني «كي استون» استخدام شد، يك بازيگر سيار نمايش هاي «وودويل» امريكايي بود. در نخستين فيلمي كه به نام «در تلاش براي معاش» (1914) براي مك سنت بازي كرد، نقش يك شيك پوش تيپيك انگليسي به او داده شد، اما با فيلم دومش، «مخمصه غريب مبيل» (1914)، كاركتر و شكل ظاهري يك ولگرد كوچولو را معرفي كرد؛ كاركتري كه چاپلين را شهره آفاق ساخت و او را به يك نماد جهاني در عرصه سينما تبديل كرد.

صحنه اي از فيلم «جويندگان طلا» ساخته چاپلين، تا ژوئن 1917 اعتبار زيادي كسب كرد. از اين رو، قرارداد يك ميليون دلاري از سوي «فرست نشنال» به او پيشنهاد شد تا هشت فيلم به طور دلخواه براي اين كمپاني بسازد. اين معامله به او امكان داد تا براي خود استوديويي بنا كند و تمام فيلم هايش را تا سال 1952 در آنجا بسازد (اين سالي بود كه چاپلين آمريكا را ترك كرد).

موفق ترين اقدام چارلي در فرست نشنال، كارگرداني اولين فيلم بلند او ( پسر بچه 1921) بود. اين فيلم، كمدي بوده و ماجراي فرد بيكاري است كه به پسر بچه اي از محله فقير نشين دل مي بندد ( نقش پسر بچه را جكي كوگان اجرا كرد كه پنج سال بيشتر نداشت و او را به شهرت جهاني رساند). فيلم پسر بچه، غوغاي زيادي در جهان به پا كرد و بيش از 2.5 ميليون دلار نصيب تهيه كنندگان آن شد.


بقیه در ادامه مطلب......

 



ادامه مطلب ...


یک شنبه 21 فروردين 1390برچسب:, :: 15:22 ::  نويسنده : کامران

قدیمی ها گفته اند :اگراولین کاری که باید هرروز صبح انجام بدهی این باشد که قورباغه ی زنده ای را قورت بدهی دربقیه روز خیالت راحت است که سخت ترین کارخودراانجام داده ای .

قورباغه ی شما درواقع بزرگترین ومهم ترین کاری است که باید انجام بدهید .این همان کاری که اگرالان فکری برایش نکنید به احتمال زیاد همین طوربرای انجام آن تنبلی خواهید کرد.ضمناً کارموردنظرهمان کاری است که انجام آن در حال حاضرمی تواند بیشترین تأثیرمثبت رادرزندگی شما بگذارد.قدیمی ها همچنین گفته اند:اگرقراراست دو قورباغه رابخوری اول آن یکی راکه که زشتراست بخور!..

برای موفقیت یک ویژه گی این است که  فرد آنرا بایدداشته باشدوآن مشخص بودن هدف است به بیان دیگرشخص باید بداند که به دنبال بدست آوردنی چی چیزی است.

یک روش عالی برای موفقیت درکاراین است :که افکارتانرا روی کاغذ بیاورید.

برای هرروزازقبل برنامه ریزی کنید.

برنامه ریزی ،آوردن آینده به زمان حال است تا بتوانید همین الان کاری برای آن انجام بدهید.

وارد شدن عمل بدون برنامه ریزی علت همه شکست هاست.

بقیه در ادامه مطلب...



ادامه مطلب ...


چهار شنبه 17 فروردين 1390برچسب:, :: 14:33 ::  نويسنده : کامران

معجزه ابدي پيامبر صلي الله عليه وسلم ابعادي گوناگون دارد كه بعد عددي آن درعصرحاضر- كه سيطره كميت ورياضي گرايي علامت آن است - بيشتر خودنمايي مي كند.گذشتگان ما مي دانستند كه عدد حروف سوره توحيد كه به تعبيرروايات نسب يا شناسنامه خداست 

 66 حرف دارد  

 كه برابرارزش ابجدي اسم جلاله "الله" است .ياتعداد حروف سوره نوح عليه السلام 950 وبرابرسالهاي دعوت اوست (الف سنه الا خسمين عاما) 

 .تعدادحروف بسمله (يعني19 حرف) درسالهاي اخيرموجب بازكاوي اين امرشده است 

.درمقاله حاضرازابعاد اعجاز وعرفاني واشراقي وكاربردهاي اهل دل وسايرعجائب بسمله تنهابه بعد ظاهري وآشكارعددي اكتفامي كنيم وبه رابطه حروف بسمله وعدد كامل ومشهورورازآميز 7 پرداخته مي شود. اين مقاله مبين اين امراست كه حتي يك حرف ازقرآن را نمي توان زائد دانست وكاهش هيچ حرفي دررسم الخط توقيفي قرآن بي حكمت نيست كه فرمود : واحصي كل شيء عددا(الجن/28).

بسمله اقرب آيات به اسم اعظم  

  بل اسم الله الاكبر وافضل سبع المثاني  

  وامان الهي 

 واكرم واعظم  

 آيات قرآن است.آغازهركتاب آسماني به آن بوده است 

 ازتمام سوره حمد كه مختص پيامبر صلي الله علْه وسلم است  تنهااين آيه به سليمان رضي الله عنه داده شدوآن رابرترازملك خويش ديد  

 كه : بسم الله الرحمن الرحيم  هست كليد درگنج حكيم  

ثقل بسمله درميزان عمل برهرعملي فائق است 

 اما ازاهل قرآن به سرقت رفته است  

.هم باگفتنش بنايي دربهشت ساخته مي شو

وهم جوازورودبه بهشت باآن آغازمي شود  

 وبرلواء حمد سه كلمه نوشته ونخستين آنها بسمله است 

 واولين نوشته خدا بابسمله آغاز شده است.

 

برای خواندن بقیه به ادامه مطلب بروید...

 



ادامه مطلب ...


چهار شنبه 17 فروردين 1390برچسب:, :: 14:28 ::  نويسنده : کامران

رفتم ، مرا ببخش و مگو او وفا نداشت

راهي به جز گريز برايم نمانده بود

اين عشق آتشين پر از درد بي اميد

در وادي گناه و جنونم كشانده بود




رفتم كه داغ بوسه ي پر حسرت تو را

بر اشكهاي ديده ز لب شستشو دهم

رفتم كه نا تمام بمانم در اين سرود

رفتم كه با نگفته به خود آبرو دهم




رفتم ، مگو مگو كه چرا رفت ، ننگ بود

عشق من و نياز تو و سوز و ساز ما

از پرده ي خموشي و ظلمت ، چو نور صبح

بيرون فتاده بود به يك باره راز ما




رفتم كه گم شوم چو يكي قطره اشك گرم

در لا به لاي دامن شب رنگ زندگي

رفتم كه در سياهي يك گور بي نشان

فارغ شوم ز كشمكش و جنگ زندگي




من از دو چشم روشن و گريان فروختم

از خنده هاي وحشي طوفان گريختم

از بستر وصال به آغوش سرد هجر

آزرده از ملامت وجدان گريختم




اي سينه در حرارت سوزان خود بسوز

ديگر سراغ شعله ي آتش ز من مگير

مي خواستم كه شعله شوم سركشي كنم

مرغي شدم به كنج قفس بسته و اسير



چهار شنبه 17 فروردين 1390برچسب:, :: 14:6 ::  نويسنده : کامران

غمگين مباش: زيرا غم نسبت به ماضي بي قراري و نسبت به آينده ترسان و امروزت را بر باد مي كند.
غمگين مباش: زيرا غم قلب را تنگ، جهره را گرفته و روح را خسته مي كند، و آرزو بوسيله آن متلاشي مي شود.
غمگين مباش: زيرا غم نه گمشده اي را بر مي گرداند و نه مرده اي را زنده مي كند، نه تقديدر را تغيير مي دهد و نه سودي عايدت مي گردد.
غمگين مباش: اگر توتنگدستي ديگري بخاطر وامي در بازداشت است، اگر تو وسيله نقليه اي نداري ديگري پاهايش را از دست داده، اگر تو از دردها شكايت داري ديگران بر تابوتهاي سفيد خوابيده اند اگر تو يك فرزند از دست داده اي ديگري فرزنداني را در يك حادثه از دست داده است.
غمگين مباش: اگر گناه كرده اي توبه كن، اگر بد كرده اي استغفار كن، اگر اشتباه كرده اي اصلاحش كن، زيرار حمت بي پايان است و دروازه باز و توبه پذيرفته شده.
غمگين مباش: مگر نمي بيني ابرهاي سياه چگونه پراكنده و شب ديجور چگونه روشن و طوفان سهمگين چگونه آرام مي شود؟ پس سختيهايت به نرمي و زندگيت به صفا و آينده ات بسوي نعمتها رهسپارند. ان شاء الله.
غمگين مباش: از انتقادهاي اهل باطل و كينه توزان،زيرا در قبال صبرت بر نقدها و كينه هايشان پاداش مي يابي و بدان كه نقدشان ارزشش را بالا مي برد زيرا مردم سگ مرده را ايذا نمي رسانند.
غمگين مباش: زيرا بيماري برطرف مي شود، مصيبت زده بهبود مي يابد، گناه آمرزيده مي شود، دين پرداخته مي شود، زنداني رها مي شود، گم شده بر مي گردد، گنهكار توبه مي كند و مستمند توانمند مي شود.
غمگين مباش: هرگاه از چاره جويي باز ماني و راهها را بسته يابي، آرزوها پايان يابند و ريسمانها كنده شوند، پس ندا در ده و بگو:
 يا الله «و لا حول و لا قوة الا بالله».
و هرگاه زمين با وسعتي كه دارد بر تو تنگ آيد، و نفس تو نيز بر تو تنگ آيد، پس آواز ده و بگو:
 يا الله «حسبنا الله و نعم الوكيل».
و هنگامي كه مصيبت واقع شود، و نگون بختي سر بر آرد و بحران سهمگين گردد پس ندا سر داده بگو:
يا الله «لا حول و لا قوة الا بالله».
و هرگاه تمامي دروازه هاي فرا رويت بسته گردند پس ندا در داده بگو:
 يا الله «حسبنا الله و نعم الوكيل».
پروردگارا، بر چشمهاي بيدار خواب آرام و بر نفسهاي بيقرار سكون و اطمينان بياور و هر دو را به پيروزي نزديك برسان.
پروردگارا، كوردلان را به سوي نورت، گمراهان را به صراط مستقيم، راه گم كردگان را بوي هدايتت رهنمون گردان، الهي غم را از فكرمان، اندوه را از چهره مان و اضطراب را از قلوبمان بردار.
 پروردگارا به تو پناه مي آوريم از هر ترتسي مگر ترس از خودت، و از هر ميلان مگر ميلان به سويت و از هر توكل مگر توكل بر ذاتت و از هر سوال مگر از بارگاهتو از هر استمداد مگر از درگاهت، تويي چاره جوي ما، اي بهترين ياور و مددگار.



چهار شنبه 17 فروردين 1390برچسب:, :: 13:51 ::  نويسنده : کامران

    اندرزهاي ارزشمند لقمان حکیم به فرزندش

1- فرزندم هيچكس و هيچ چيز را با خداوند شريك مكن!
2- با پدر و مادرت بهترين رفتار را داشته باش!
3- بدان كه هيچ چيز از خداوند پنهان نمي ماند!
4- نماز را آنگونه كه شايسته است بپادار!
5- اندرز و نصيحت ديگران را فراموش مكن!
6- در مقابل پيش آمدها شكيبا باش !
7- از مردم روي مگردان و با آنها بي اعتنا مباش!
8- با غرور و تكبر با ديگران رفتار مكن!
9- در راه رفتن ميانه رو باش! 
10- بر سر ديگران فرياد مكش و آرام سخن بگو!
11- از طريق اسماء و صفات خداوند  او را بخوبي بشناس!
12- به آنچه ديگران را اندرز مي دهي خود پيشتر عمل كن!
13- سخن به اندازه بگو!
14- حق ديگران را به خوبي اداء كن!
15- راز و اسرارت را نزد خود نگاه دار!
16- به هنگام سختي دوست را آزمايش كن!
17- با سود و زيان دوست را امتحان كن!
18- با بدان و جاهلان همنشيني مكن!
19- با انديشمندان و عالمان همراه باش!
20- در كسب و كار نيك جدّي باش!
 
برای خواندن بقیه به ادامه مطلب کلیک بروید.ممنون

 



ادامه مطلب ...


چهار شنبه 17 فروردين 1390برچسب:, :: 13:45 ::  نويسنده : کامران

 

بگذار تا دوباره خداحافظي کنم

از سنگ، از ستاره خداحافظي کنم

 

بگذار مثل ماه، از اين آسمانِ تنگ

از ابر پاره پاره خداحافظي کنم

 

بگذار چون کبوتر عابد که مي رود

از مسجد و مناره خداحافظي کنم

 

بغض وداع راه گلو را گرفته است

بگذار تا دوباره خداحافظي کنم

 



چهار شنبه 17 فروردين 1390برچسب:, :: 13:39 ::  نويسنده : کامران

خورشيد پشت پنجره ام ايستاده بود

يک تکه نور روي اتاقم فتاده بود

 

خورشيد با نگاه طلايي به شيشه ها

رنگين کمان عشق ترا مژده داده بود

 

افسوس، بين مزرع تقدير ما و تو

تخم هزار بار جدايي فتاده بود

 

قبل از وقوع حادثه بين من و تو، عشق

آمد به ياد من که چه زيبا، چه ساده بود

*     *     *

وقتي برون شدم که ترا جستجو کنم

ديدم که توته هاي تنت سنگ جاده بود



 
 
نویسندگان
پیوندها
آخرین مطالب