زنی که هميشه با آيات قرآن کريم سخن می گفت
 
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید سلام و احترام خدمت شما عزیزان بازدید کننده! با اظهار سپاس از بازدید تان، لطفاً برای هرچه بهتر شدن وبلاگ من، مرا از نظرات، پیشنهادات و انتقادات سالم تان بهره مند سازید. تشکر کامران kamran.8194@yahoo.com



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 169
بازدید دیروز : 5
بازدید هفته : 174
بازدید ماه : 540
بازدید کل : 248345
تعداد مطالب : 128
تعداد نظرات : 18
تعداد آنلاین : 1



امتیاز وبلاگ ها تا این لحظه

اسما خداوند متعال %

« ارسال برای دوستان »
نام شما :
ایمیل شما :
نام دوست شما:
ایمیل دوست شما:

Powered by ParsTools
لطفاً این صفحه را با دوستان تان به اشتراک بگذارید 32 کلمه

Speed test

 ابزارهای زیبا سازی برای سایت و وبلاگ این صفحه را به اشتراک بگذارید
بهارســـــــــــــــــــــــتان
علمی، فرهنگی، اسلامی، تفریحی، ورزشی
دو شنبه 8 فروردين 1390برچسب:, :: 10:58 ::  نويسنده : کامران

گفتم:از کدام قبيله هستی ؟
گفتوَلاَ تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ » از چيزی دنباله روی مکن که از آن نا آگاهی.
گفتم: ببخشيد ! اشتباه کردم.
گفتلاَ تَثْرَيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللّهُ لَكُمْ » امروز هيچگونه سرزنش وتوبيخی نسبت به شما در ميان نيست،خداوند شما را می بخشايد.
گفتم:اگر ميل داری بر شترم سوار شو تا به قافله ات برسی.
گفتوَمَا تَفْعَلُواْ مِنْ خَيْرٍ يَعْلَمْهُ اللّهُ» وآن عمل نيکی را که انجام می دهيد خداوند آنرا می داند.
عبد الله بن مبارک می گويد: شترم را خواباندم تا سوار شود.
گفتقُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ» به مونان بگو نگاهايشان را پايين بياندازند.
عبدد الله بن مبارک می گويد:من نيز نگاهم را پايين انداختم وبه او گفتم: سوار شو،اما هنگامی که می خواست سوار شود شتر رام کرد ولباسش پاره شد بلا فاصله گفت: « وَمَا أَصَابَكُم مِّن مُّصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ » آنچه از مصائب وبلا يا به شما می رسد ،به خاطر کارهايی است که خود کرده ايد.
گفتم:اندکی صبر کن تا پاهای شتر را ببندم .
گفتفَفَهَّمْنَاهَا سُلَيْمَانَ » راه حل مسأله را به سليمان فهمانيدم.
هنگاميکه بر شتر سوار شد گفتسُبْحانَ الَّذِي سَخَّرَ لَنَا هَذَا وَمَا كُنَّا لَهُ مُقْرِنِينَ وَإِنَّا إِلَى رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ » پاک ومنزه است خدايی که اينها را به فرمان ما در آورد ،وگرنه ما بر( رام کرد ونگهدار ) آنها توانيی نداشتيم وما به سوی پروردگار مان می گرديم.
ابن مبارک می گويدمهار شتر را گرفته ودوان دوان به راه افتادم وجهت تحريک وسرعت شتر داد وفرياد سر می دادم.
 
گفت: « وَاقْصِدْ فِي مَشْيِكَ وَاغْضُضْ مِن صَوْتِكَ» ودر راه رفتنت اعتدال را رعايت کن و ( در سخن گفتن ) از صدای خود بکاه.
ـ سرعتمرا کاسته واهسته به راه ادامه دادم ودر مسير راه اشعاری را با خود زمزمه می کردم.
گفت:«  فَاقْرَؤُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ » پس آن مقدار قرآن را بخوانيد که برايتان ميسر است.

ـ پس از اينکه اندکی رفتيم ،پرسيدم :آيا شوهر داريد ؟
گفت:«  يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَسْأَلُواْ عَنْ أَشْيَاء إِن تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ » ای مؤمنان ! مسائلی سؤال نکنيد ( که به شما مربوط نيستند وچندان سودی برايتان ندارند ) واگر فاش گردند وآشکار شوند شما را نا راحت ود حال کنند .
ـ از اين پس ساکت شدم وتا به قافله نرسيديم ،سخنی نگفتم ،هنگامی که با کاروان روبرو شديم خطاب به او گفتم چه کسی از بستگان همراه کاروان است .
گفتالْمَالُ وَالْبَنُونَ زِينَةُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا » دارائی وفرزندان ،زينت زندگی دنيايند.
ـ فهميدم که فرزندانش در اين کاروان حضور دارند .
پرسيدم:کارشان در قافله چيست ؟
گفت:« وَعَلامَاتٍ وَبِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







 
 
نویسندگان
پیوندها
آخرین مطالب